مورینیو: در ترکیه، ۱۰ متر هم نمیتوانم راه بروم
سرمربی فنرباغچه از چالشهای کار در ترکیه، تفاوت با فوتبال انگلیس و هیجان هواداران پرشور پرده برمیدارد.
به گزارش ورزش آذربایجان،سرمربی فنرباغچه در مصاحبهای اختصاصی در ترکیه از تجربیاتش در ترکیه، مقایسه با لیگ برتر انگلیس، فشارهای فوتبال ترکیه، هواداران پرشور فنر و تمایلش برای ادامه موفقیت در این تیم صحبت کرد که در ادامه مشاهده میکنید:
کدام برای شما بهتر است، ترکیه یا کشورهای دیگر؟
"متفاوت است. باید آن را بفهمید. وقتی در چلسی بودم، خانهام فقط ۱۰ دقیقه پیادهروی با ورزشگاه فاصله داشت. بعد از مسابقه، پیاده به خانه میرفتم. اما در ترکیه، اگر بخواهم پیاده بیرون بروم، ۱۰ متر هم نمیتوانم راه بروم. اما من فشار را دوست دارم، احساسات را دوست دارم، نحوهی زندگی مردم با این مسئله را دوست دارم. البته اگر بتوانیم خشونت، تهاجم بیش از حد و فشار زیاد را کنار بگذاریم یا کمی آن جنبههای منفی را کنترل کنیم، فکر میکنم محیط بسیار خوبی برای کار خواهد بود. همچنین کار کردن در شهری بزرگ با این همه باشگاه مختلف هم عالی است. در لیگ، باشگاههای زیادی از یک شهر هستند. در انگلیس هم همینطور بود. وقتی در چلسی یا تاتنهام بودم، چلسی، تاتنهام، آرسنال، فولام، برنتفورد، وستهام… این تیمها از یک شهر بودند، اما نمیتوان آنها را با واقعیتهای استانبول مقایسه کرد."
آیا به بازگشت به لیگ برتر انگلیس یا هدایت یک تیم ملی فکر میکنید؟
“هدف من… امیدوارم این ارتباط را درک کنید. هدف من این است که در فنرباحچه آنقدر موفق باشم که باشگاه بخواهد مدت بیشتری بمانم. هدفم این است. شاید آن زمان نخواهم بمانم. اما هدف این است که آنقدر موفق باشم که فنرباغچه بخواهد بمانم. این هدف من است. برای تیم ملی در گذشته فرصتهایی داشتم. البته از کشورم، اما نه تنها کشورم. سال ۲۰۰۹ یا ۲۰۱۰ هم پیشنهاد تیم ملی انگلیس را داشتم. همیشه رد کردم. چون فکر نمیکنم شغلی باشد که در آن خوشحال شوم. ماهی یک بازی یا دو بازی در ماه… سفر برای تماشای بازیکنان، سپس کارهای اداری. هر دو سال یک بار باید منتظر جام ملتهای اروپا یا جام جهانی باشی. در حال حاضر انرژی زیادی دارم. شاید یک روز که پیر و خسته شدم، عالی باشد، اما الان نه.
درباره هواداران فنرباغچه چه نظری دارید؟
"فکر میکنم وقتی به اینجا رسیدم همه چیز را گفتم. جمله «این پیراهن پوست من است» بیانگر همه چیز است. من میفهمم که این یک فرهنگ است. مثلاً در رئال مادرید اینطور میگفتیم: سکوت سانتیاگو برنابئو، سکوت ورزشگاه برای بازیکنان خیلی سخت بود، چون سکوت به معنای آن بود که ما خوشحال نیستیم. ساکت بودند.
کد خبر 2626